تنها ترين مردم به دوشم کوله باره غم از غم ها لبريزم
کوه صبور شانه ام از بار غمها خم من قصه ي دردم تنها ي شبگردم
تنها دو دست مهربان تو پناه من چشمان تو تنها چراغ کوره راه من
تنها تو ماندي از همه دنيا براي من آن شانه هاي نازک تو تکيه گاه من
تنها تو هستي در تمام لحظه هاي من تنها تو ماندي جز خداي من براي من
آه اي هستي من شور مستي من بر چين اشک مرا برچين
هستي ميگذرد مستي ميگذرد بنشين پيش دلم بنشين
از ازل خالم زد رقم با تو نقش تقدير است خود تو ميداني با تو ميمانم بي تو ميميرم