کسی که چنین غرق خون و تب است
کسی که چنین ذکر حق بر لب است
کسی که در اندیشه ی فتح عشق
به فکر رسیدن به فردا شب است
ابر مرد فقر و فنا و دعاست
که فقر از غبایش دمی بر نخواست
ترازوی انصاف آیندگان
به لطفش شکوه عدالت بجاست
شب آخرین را یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر
دل کوچک چاه یادش بخیر
به صاحب صفات سمیع و بصیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
جهان قعر خواب بدی رفته است
بجای جهان هم تو احیا بگیر