توی این خلوت شب منم و حس غریب
دل عاشقم چرا از همه خورده فریب
من توی جاده عشق دیگه پا نمی ذارم
دلمو پیش کسی دیگه جا نمی ذارم
از کجا باید شروع کرد درد دل که گفتنی نیست
قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
خودم دارم می پوسم ولی هیچ کس نمی دونه
چقدر سخته که آدم با خودش تنها بمونه
یه روزی خیال می کردم عشق علاج همه درداست
عشقو فریاد می زدم که آبیه به رنگ دریاست
من ساده با نگاهی دلمو ارزون فروختم
ریشمو خودم سوزوندم واسه همیشه سوختم
واسه همیشه سوختم
از کجا باید شروع کرد درد دل که گفتنی نیست
قصه من خیلی وقته که دیگه شنیدنی نیست
که دیگه شنیدنی نیست
حالا عمریه که دیگه عشقو من باور ندارم
تن من می لرزه وقتی اون روزا رو یاد میارم
آسمون دعا کن امشب واسه این مرد تنها
خسته ام بس که نشستم به امید صبح فردا
به امید صبح فردا
...